تعبیر خواب/ از مار، دندان و مرده تا گربه و موش
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۸۴۴۹۳۷
اگر به تعبیر خوابهای خود علاقه دارید با ما در این مطلب همراه شوید.
به گزارش شریان نیوز،اغلب ما شب ها خواب هایی می بینم که هنگام صبح و بیداری بسیار فکرمان مشغول معنای نهفته در آن می شود تا از تعبیر آن سردربیاوریم. اگر شما هم جز این دسته از افراد هستید پیشنهاد می کنیم با بسته تعبیر خواب ما همراه شوید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دیدن مار در خواب و تحلیل تفسیرگران رویا
در تعبیر خواب سنتی، مار همواره به عنوان یک خطر، تهدید یا دشمنی شناخته شده است و دیدن این حیوان در رویا، نوعی نگرانی و ترس را در شخصیت رویابین ایجاد کرده است. اما آیا دیدن این حیوان به این معناست که اتفاق بد یا یک دشمنی در راه است؟ این خواب میتواند مکرر و به اشکال مختلف دیده شود. حتی توسط انسانهایی که هیچ فردی به هیچ عنوان با آنها دشمنی ندارد.
حیواناتی که در رویا مشاهده میکنیم، سمبل غرایز اولیهی موجود در بشر هستند. انسان تنها موجودی است که میتواند غرایز خود را شناخته و آنها را کنترل کند. غرایز مانند دو روی یک سکه هستند. اگر آنها را مهار کرده و در جهت مناسب به کار ببرید، میتوانند موجب منفعت شما شوند، اما اگر کنترل آنها را از دست بدهید، برای شما خطر آفرین خواهند بود. دیدن مار در خواب نیز نماد یکی از این غرایز است. اگر دیدن این نماد برای شما نوعی احساس ترس و نگرانی را ایجاد کند یا در رویا به شما حمله کنند، به این معناست که احتمالا کنترل این دسته از غرایز را از دست داده یا از آنها غافل شده اید.
ممکن است هم اکنون و در زندگی بیداری، به طور مکرر دچار احساساتی مانند حسادت، نفرت و خشم شده باشید و احساس کنید که قادر به کنترل احساسات خود نبوده یا اصلا نیازی به کنترل آنها ندارید. حتی ممکن است بروز این احساسات را حق خود تلقی کنید. این رویا پیامی از جانب ناخودآگاه شماست مبنی بر این که قلیان این احساسات در حال از بین بردن آرامش روانی شماست. این رویا از شما میخواهد تا کنترل این احساسات منفی را در دست گرفته و اجازه ندهید که بروز افراطی آنها شما را دچار مشکل کند. آرامش روانی شما در اولین قرار دارد. اجازه ندهید که ترس از اتفاقاتی که رخ نداده اند یا با برخورد منطقی قابل رفع شدن هستند، برای شما مشکلات و ناراحتیهای فکری ایجاد کنند.
شما هم اکنون در حال آموختن این مهارت هستید که چگونه خشم و حسادت و ترسهای خود را در جهتی مثبت به کار ببرید. سمبل مار در حالت مثبت با سلامتی و دارو مرتبط میباشد. همان طور که در بیداری، به عنوان علامت پزشکی شناخته شده است و از بدن این مار، داروهای مختلفی به دست میآید. اجازه دهید تا انزجار شما را به سمت پیدا کردن راه حل برون رفت از وضعیت دشوار یا استرس زا هدایت کند. اجازه ندهید که انزجار مفرط شما را به تقلا وادار کرده یا نگرانیها و ترسهای درونی شما را تشدید کند.
ممکن است در رویا مار را با رنگهای مختلف مشاهده کنید. رنگها به عنوان عمیقترین سمبلهای رویاشناسی، به زمینهی احساسی مرتبط با سمبل مار اشاره دارند و برای تفسیر هر رنگ، باید به زمینههای احساسی و تاثیر موجز رنگها مراجعه کرد.
در مجموع میتوان گفت که رویایی با سمبل مار از شما میخواهد تا مار حسادت پیشه یا خشمگین یا منزجر درون خود را شناخته و اجازه ندهید که خشمی که در درون شما شکل گرفته، منجر به آسیب زدن شما به دیگران یا به خودتان شود.
تونی کریسپ در کتاب فرهنگ تفسیر رویا سخن خود را به این صورت آغاز میکند که:
واژه عبری برای مار باغ عدن (نخش) است که میتوان آن را به کور ترجمه کرد. تفسیری از آن همانا غرایز کورکورانه، سائقهها و امیال فطری ما است.
مار نمایانگر بسیاری از چیزهاست اما بیشتر به فرآیند حیات اشاره میکند. اگر زندگی فردی را از بارداری تا مرگ او در نظر بگیریم، جریانی از رخدادها و حرکتها را مشاهده خواهیم کرد که از بسیاری جهات به فیلمهایی که دانهای را از تبدیل شدن به گیاه، گل دادن و مردن به صورت پرسرعت نشان میدهند شباهت دارد.
مار نیرو یا انرژی پشت سر هر حرکت هدفمند است. نیروی حیات، توان بالقوه و نهانی که ما را به رشد و در عین حال مرگ وا میدارد، البته در کنار غرایز و احساساتی که با توان بسیار ما را هدایت میکنند.
این انرژی، به مانند جریان الکتریسیته در خانه که میتواند به گرما، نیرو، صوت و تصویر تبدیل شود، در پس تمامی کارکردهای ما نهفته است. بنابراین در برخی رویاها مار نشان دهنده جنسیت ما هستند؛ در برخی رویاها به انرژی جاری در بدن ما اشاره میکند که کار گوارش "روده به مثابه ی مار" را انجام میدهد؛ یا انرژی خلاق یا زهرآگین افکار و احساسات ما.
وجه ویرانگر مار افکار و احساسات زهرآلودی را نشان میدهد که قادر به نابودی ما هستند. ما گرایش داریم که حمله این مار را به تصویر بکشیم؛ هرچند که خود ما به چنین احساسات زهرآلودی از قبیل ترس، تنفر و احساس گناه جان داده ایم.
انرژی حیاتی ما به سمت افکار و احساسات جاری است، لذا ما نیز به همین شیوه هدایتگر نیروی خلاق زندگی هستیم. اگر آن را به سمت منفی هدایت کنیم بیماری و مرگ به همراه خواهد داشت، زیرا که ما با اصل نیروی مرگ و زندگی سر و کار داریم. برعکس این گزاره نیز صحیح است.
نیروی مرگ و زندگی را می توان خلاقانه هدایت کرد. آنگاه ما را می توان در نقش التیام بخش خود در رویا مشاهده کرد، و همچنین از تصویر چوب دستی که دو مار بر آن پیچیده اند از زمان باستان تا امروز، به عنوان سمبل حرفه طبابت استفاده میشود. اگر در رویا مار چنبره زده بود؛ حس گرفتاری در "سائقه های کور" یا عادات غریزی و واکنش های احساسی. عادات و غرایز را میتوان بازسازی کرد، چنانکه در اسطوره ی خوان های هرکول به تصویر کشیده شده است.
نشستن روی ما: تسلط بر غرایز و واکنش های احساسی و درگرگون ساختن آن ها و آگاه شدن از خرد و نیرویی که در ناخودآگاه ساکن است.
اگر مار شما را نیش زد: نگرانی های ناخودآگاه درباره سلامتی شما، سائقههای جنسی ناکام یا احساساتی که علیه خود شما برخاستهاند، چنانکه پرخاشگری درونی شده ما را مسموم میکند و سبب ساز بیماری های واقعی میشود، بنابراین به صورت نیش مار در رویا به نمایش در آمده است.
اگر مار دیگران را نیش زد: سخنان نیشدار؛ کلام زهرآلود؛ انرژی احساسی که علیه خود فرد یا دیگری برخاسته است.
رنگ مارها
مار سبز: فرایند زندگی درونی ما که احتمالا از طریق احساسات خوشایند، عشق و خلاقیت به فرایندی التیام بخش یا فرایندی که فرد را به سوی رشد و تحول مثبت سوق میدهد تبدیل شده است.
مار سفید: جنبه ازلی فرایند حیات، یا آگاه شدن از آن.
مار آبی رنگ: احساسات مذهبی یا سردی در پیوندهای عاطفی.
مار در علفزار: درک شهودی در مورد اینکه "پشت سر شما حرف میزنند"؛ خطر؛ کارهای پنهانی.
ماری که دمش در دهانش است: چرخه زندگی- تولد، رشد، تولید مثل، پیر شدن، مرگ، تولد دوباره تکرار تا ابد
تعبیر دیدن مار در رویا به روایت تعبیرگران اسلامی
مطیعی تهرانی میگوید:
دیدن مار در خواب خبر از وجود دشمنی خانگی میدهد. این خزنده بدون خبر و اطلاع قبلی در کمین بوده و به سراغتان خواهد آمد. دشمنی زیبا، خوش نقش و نگار و دل فریب که در نزدیکی شماست و از وجود آن با خبر نیستید. اگر فرصت بیابد نیش زهر آلود خودش را در تن شما فرو میبرد.
مرده در خواب بشارتی است برای دیدار با دوست یا مهمان. چهره و رخسار شاد شخص مرده هم برای شخص بیننده خواب خوب است و هم برای شخص متوفی که نشانه ای از در آرامش بودن روح مرده است.. وقتی که یک زنده را مرده ببینیم و آن زنده آشنا باشد نشان طول عمر و سلامت او است. اگر در خواب ببینید کسی که مرده آمد و کنار شما نشست خوب است ولی اگر مرده شما را دعوت کرد و نزد خود نشاند خوب نیست و اگر دست بر گردن شما افکند بدتر است.
سمبل مرده با مفهوم مرگ و نیستی و انهدام مرتبط است. ممکن است در رویا با انسانهای مرده مواجه شویم یا گاهی احساس کنیم که خودمان در حال نزدیک شدن به مرگ هستیم. مردن در خواب میتواند به احساس فرد در زندگی بیداری، به خاطر تمام شدن دورهای خاص از زندگی اشاره داشته باشد. اگر این سمبل برای شما به شکلی نگران کننده و اضطراب آور ظاهر شود، نشان دهندهی این معناست که هم اکنون، آمادگی مواجهه با این تغییرات جدید را در خود مشاهده نمیکنید. شما در این زمان، در حال درک این موضوع هستید که زندگی قابل پیش بینی نیست، اما تمام شدن یک دوره، به معنای افول و نابودی زندگی نیست. زندگی همچنان در جریان است و شما صرفا در مسیر جدیدی قرار خواهید گرفت. رویاهای شما از بین نخواهند رفت.
باید بدانید که انسانهایی که در رویا مشاهده میکنید، سمبل ابعاد مختلف شخصیت خوده شما هستند. اگر مردهای که در رویا مشاهده میکنید برای شما ناشناس باشد، میتواند اشاره به بعدی از شخصیت و افکار شما داشته باشد که برای شما شناخته شده نیست یا تا به امروز به آن توجه خاصی نداشته اید. شما در حال کنار گذاشتن بخشی از افکار مبهم و بی پایهی خود هستید که ممکن است تا به امروز توجیهی منطقی برای آنها پیدا نکرده باشید.
تونی کریسپ نویسنده کتاب فرهنگ تفسیر رویا در رابطه با دیدن مرده در خواب میگوید:
رویای مردمان مرده منظور تصویر رفتگانی است که شما ایشان را میشناختید. اکثر رویاهایی که در آنها مردگان ظاهر میشوند حاصل تلاش ما برای کنار آمدن با خاطرات، احساس گناه، خشم و سایر احساساتی است که در ارتباط با آنها داشتهایم. یا احساسمان درباره خود مرگ. وقتی شخصی که به ما نزدیک است میمیرد، به دورانی قدم میگذاریم که رابطه ما با او تغییر میکند و از موجودی حاضر در عالم ماده به موجودی زنده در خاطرات و زندگی درونی ما تبدیل میشود.
همسر مرده: بسیاری از رویاهای مردگان از سوی زنانی گزارش شده اند که شوهران را از دست داده اند. داشتن رویاهای آزاردهنده از دست دادن توانایی دیدن رویای همسر متوفی تا مدتی و یا دیدن رویایی با مضمون تصویر او در دوردست ها نزدیک نمی شود که تا مدتی پس از مرگ همسر طبیعی است. پس از پذیرفتن مرگ، مواجه شدن با حس فقدان، عزاداری و خشم، و ادامه دادن به زندگی و عشق به عزیزان، مضمون این رویاها به تدریج شادمان تر می شوند و تاثیرات منفی آنها بر طرف می شود.
شخص مرده یا جنازه:
معمولا به بخشی از زندگی شما اشاره می کند که "مرده" است. این تصویر می تواند به پدیده عمومی مرگ احساسات اشاره کند که شامل چیزهایی از قبیل درماندگی در ایجاد ارتباط عاطفی و از دست رفتن احساس شما در مورد شخصی است. افسردگی و غمی که پس از تغییرات عظیم در زندگی، از قبیل از دست دادن همسر، فرزند، یا کار، به وجود می اید. احساس اینکه زندگی شما به طور کلی نه انگیزه ای دارد و نه ثمره ای.
مثلا وقتی که احساس می کنید در رابطه زناشویی یا موقعیت خاصی از زندگی به جایی نمی رسید، خشم سرکوب شده ای که ابراز وجود مثبت شخص را نیز "می کشد"، تصویر مرده در رویا می تواند احساساتی را که برشمرده ایم به هم پیوند بزند، همان گونه که سمبل ها بیانگر عرضه وسیعی از معانی هستند. شاید این هم شخص مرده بخشی از وجود شما باشد که می خواهید از خود جدایش کنید و پشت سر رهایش کنید تا بمیرد.
کارل گوستاو یونگ دیدن شخص مرده در رویا را اینگونه تحلیل مینماید:
دیدن یا حرف زدن با مرده در خواب، اخطاری به شماست که تحت تاثیر افراد منفی هستید و با یک جمع نا مناسب رفت و آمد می کنید. این خواب ممکن است راهی برای شما باشد که احساساتتان را با کسانی که مرده اند، مطرح کنید و حستان را بیان کنید و خودتان را خالی کنید. تعبیر دیگر این است که این رویا سمبلی از از دست دادن مادی است.
اگر شما خواب یک نفر را ببینید که مدت ها قبل مرده است بیانگر این است که موقعیت یا رابطه فعلی تان در زندگی، مشابه ویژگی فردی است که فوت شده است. رویا ممکن است نشانگر این باشد که چگونه نیاز دارید به این موقعیت یا رابطه پایان دهید و آن را تمام کنید.
اگر شما خواب کسی را ببینید که اخیرا مرده است، پس به این معنی است که مرگشان هنوز در ذهنتان زنده است و مرگ آنها را باور نکرده اید. شما هنوز تلاش می کنید تا مرگ او را باور کنید. اگر شخص فوت شده تلاش می کند تا شما را همراه خودش به جایی ببرد، پس بیانگر این است که شما تلاش می کنید مرگش را بفهمید. شما نمی خواهید تنها باشید.
تعبیر خواب مردن نزدیکان و فامیل
دیدن خواب مردن نزدیکان به هیچ وجه پیش بینی وقوع یک مرگ در زندگی واقعی نیستند و صرفا بیان کننده حالات روحی شماست. کارل گوستاو یونگ میگوید:دیدن و صحبت کردن با پدر و مادر فوت شده تان در خواب بیانگر ترس شما از دست دادن آنهاست یا راهی است که شما برگزیدید تا با این فقدان کنار آیید. شما از خواب به عنوان شانس آخری استفاده می کنید تا برای آخرین بار با آنها خداحافظی کنید.
دیدن برادر یا خواهر مرده تان، خویشاوند یا دوست مرده تان که درخواب شما زنده هستند بیانگر این است که شما دلتنگ آنها هستید و تلاش می کنید که خاطرات گذشته تان را که با آنها داشته اید بازیابی کنید. شما در تلاشید تا با سرعت زندگی روزمره بیداری تان کنار آیید، همراه شوید، خوابتان تنها راه شما برای کنار امدن با از دست دادن یک عزیز است.
خواب دیدن بچه مرده تان، راهی برای شماست که بچه ی خود را از طریق خوابتان، زنده نگه دارید. برای یک مادر یا پدر، از دست دادن بچه، سخت است. این رویا دیده می شود چون که هنوز شما نمی توانید قبول کنید یا درک کنید که چگونه و چرا بچه تان انقدر زود از دستتان رفت.
ابراهیم کرمانی میگوید: اگر در خواب ببینی فرزندت مرده است، تعبیرش این است که ثروتمند میشوی،
بعضی از تعبیرگران نیز گفتهاند: از شر دشمن ایمن خواهی شد. جابر مغربی میگوید: اگر ببینی فرزند خودت را کشتهای، روزی حلال به دست میآوری. ابراهیم کرمانی میگوید: اگر ببینی پدر و مادر تو مردهاند کار تو بهتر میشود. تعبیر خواب دندانبنا به گفته تونی کریسپ خالق کتاب فرهنگ تفسیر رویا دیدن دندان در خواب اشاره به موضوعاتی همچون پرخاشگری، دفاع، توانایی ما برای "با چنگ و دندان چسبیدن به زندگی"، توانایی ما برای بدست آوردن آنچه میخواهیم، سخنانی که از دهانمان خارج میشوند یا "فرو داده میشوند"، نحوهی حضور ما در اجتماع دارد. این رویا میتواند نشانهای از سن و سال فرد رویابین نیز باشد. (مثلا دیدن دندانهای شیری و غیره)
تعبیر خواب افتادن دندان
از نظر فروید، خواب افتادن دندان به سرکوبی یا سرخوردگی جنسی و اشتیاق برای بزرگ شدن مربوط میشود. این نوع خوابها بیشتر در قبل و بعد از دورههای بلوغ جسمی و یا ذهنی فرد اتفاق میافتد.
تعبیرات مثبت و منفی از رویای افتادن دندان
معانی منفی
سستی، به خصوص درباره تصمیمات مهم زندگی
نگرانی زیاد درباره تجربه یک رابطه جنسی
یک توافق یا مصالحه که برای شما هزینه زیادی دارد
تغییرات مهم در زندگی و افزایش دردهای روحی
ترس از پیر شدن
معانی مثبت
نشانهای برای بزرگ شدن شخصیت
آرزو یا نیاز برای اصلاح رفتار خود به بهترین شکل ممکن
رشد توانایی مدیریت احساسات و افزایش اعتماد به نفس
سستی، به خصوص درباره تصمیمات مهم زندگی
در حوزه تعبیر خواب، افتادن دندان میتواند با از دست دادن یا تغییر موقعیتهای مهم زندگی همراه باشد. این خواب نشان از آن دارد که فرد در برابر اتفاقات یا تصمیمات زندگی از خود سستی نشان میدهد. این تصمیمات تاثیر زیادی در جهت دهی به زندگی او دارند. شاید بین یک دوراهی قرار گرفته اید؛ این انتخاب میتواند به از دست دادن ناگهانی یک دارایی یا حتی پایان دادن به یک رابطه یا تغییر شغل منجر شود.
یک توافق یا مصالحه که برای شما هزینهبر است
افتادن دندان میتواند به موقعیتی مربوط شود که رضایت شما را جلب نکرده است. این موقعیت میتواند با عدم تعادل و به هم ریختن روال عادی زندگی شما همراه باشد. توجه ناگهانى و دلسردى ناگهانى نسبت بشخص یا چیزى از تعابیر مهم افتادن دندان است.
بزرگ شدن شخصیت
مفاهیم جدید تعبیر خواب بر این باور است که افتادن دندان نشانه رشد فرد و بزرگ شدن شخصیت اوست. از دست دادن یک دندان در دوران کودکی معمولا اولین باری است که از دست دادن یک عضو از بدن را تجربه میکنیم. افتادن دندان نوعی رشد تلقی میشود. افتادن دندان در خواب به تغییر، رشد و وارد شدن به یک مرحله جدید از زندگی اشاره دارد.
آرزو یا نیاز برای اصلاح رفتار خود به بهترین شکل ممکن
در زمان کودکی، ما موظف به انجام کارهای مهم خانه و خانواده نبودهایم. خواب افتادن دندان میتواند زمانی اتفاق بیافتد که در حال دست و پنجه نرم کردن با یک مشکل حل نشدنی هستید. مواجهه با تصمیمات چالش برانگیز زندگی نیز نشانهای از خواب افتادن دندان است. در این زمان به صورت امکان این وجود دارد که به اصلاح رفتار و شخصیت خود فکر کرده باشید.
رشد توانایی مدیریت احساسات و افزایش اعتماد به نفس
دید سنتی نسبت به دندان در ویژگیهای مربوط به اعتماد به نفس و افزایش قدرت مدیریت خلاصه میشود. از دید سنتی، ارتباط بین دندان و ظرفیت مدیریت رفتار، احساسات و در نتیجه بالا رفتن اعتماد به نفس تایید شده است. بنابراین افتادن دندان در خواب میتواند نشانه قدرت و مهارت شخصی شما برای رسیدن به موفقیت باشد.
نکته بسیار مهم درباره تعبیر خواب افتادن دندان
خواب افتادن دندان ممکن است نوعی یادآوری برای یک یک رخداد مشابه در زندگی کنونی شما باشد. وقتی خواب میبنیید که دندان شما افتاده است، نسبت به پیشرفت خود در زندگی حساستر شوید، روشهایی را برای بالا بردن تجربه خود برای انجام دادن کارهای مهم زندگی پیدا کنید. برای تصمیمگیری در موقعیتهای مهم زندگی با دیگران مشورت داشته باشید. بیشتر از از حدود گذشته خود تلاش کنید. مرزهای موفقیت را با تلاش زیاد رد کنید.
ابن سیرین میگوید: تعبیر خواب گربه، مردی مفسد و دزد میباشد.
ابراهیم کرمانی میگوید: اگر بعد از صبح در خواب خودت گربه ببینی، تعبیرش این است که شش روز بیمار میشوی.
امام صادق (ع) میفرمایند:
تعبیرهای گربه عبارتاند از:
دزد
غماز و طعنه زننده و عیبجو
بیماری
زنی مهربان و دلسوز
جنگ و دشمنی
آنلی بیتون:
اگر در خواب گربه ای لاغر و کثیف ببینید، دلالت بر آن دارد که خبرهایی بد خواهید شنید، و دوستی در آستانه مرگ قرار میگیرد، اما اگر خواب ببینید گربه لاغر و کثیف را از خود می رانید، نشانه آن است که بعد از بیماری طولانی دوست شما معالجه میشود.
اگر دختری خواب ببیند بچه گربه ای بغل کرده است، نشانه آن است که دیگران به او خیانت میکنند.
تعبیر خواب گربه به روایت منوچهر مطیعی تهرانی
چنانچه در خواب گربه ای قشنگ و براق ببینید که به شما تعلق دارد یا در خانه شماست چنین زنی در مسیر زندگی شما پیدا میشود یا سر راهتان قرار میگیرد.
نوشتهاند گربه زنی است که دزدی را دوست دارد و این کار برای او عادت شده است.
اگر در خواب بینید گربه ای دارید، زنی که دستش کج است در زندگی شما نقش میگیرد.
اگر ببینید چندین گربه جایی جمع هستند چند زن درباره شما حرف میزنند و تصمیم میگیرند و غیبت میکنند.
اگر ببینید گربه از خانه شما چیزی ربوده و برده به مال و دارایی شما تعدی و تجاوز میشود و انسان متعدی و متجاوز یک زن است.
اگر در خواب بینید گربه ای را در بغل گرفتهاید و به سینه خود میفشارید زنی و فریبکار شما را میفریبد و گولتان میزند
اگرگربه را به دوش گرفته باشید زنی محیل برشما مسلط میشود.
اگر در خواب بینید که به گربه غذا میدهید پول خود را برای یک زن دروغگو فریبکار خرج میکنید.
اگر ببینید به دنبال یک گربه میدوید که او را بگیرید زنی شما را به استیصال وا میدارد و سر گردان میکند.
اگر ببینید گربه ای در خانه شما موش گرفته زنی برای شما حسن خدمت انجام میدهد اما نباید فراموش کنید که خودش نسبت به شما صداقت ندارد.
دیدن گربه در خانه چه مفهومی دارد؟
ابن سیرین میگوید:
اگر در خواب ببینی گربهای وارد خانه تو شده است، تعبیرش این است که دزدی وارد آنجا میشود.
اگر ببینی گربه از خان تو چیزی خورده است، یعنی شخص دزدی از خانه تو چیزی به سرقت میبرد.
تعبیر خواب کشتن گربه
یوسف نبی علیه السلام گوید: دیدن کشتن گربه درویش گردد.
ابن سیرین میگوید: اگر در خواب ببینی گربه را کشتهای، تعبیرش این است که دزدها را کشته و یا مغلوب میسازی.
ابراهیم کرمانی میگوید: اگر ببینی گربه را کشته و پوستش را کندهای، به این معنی است که مال دزدی را میگیری.
تعبیر خواب گربه سیاه و وحشی
لوک اویتنهاو میگوید:
گربه سیاه: بدبختی
گربه وحشی: دوست خطرناک
تعبیر خواب حمله گربه به انسان
آنلی بیتون میگوید:
اگر خواب ببینید گربه ای را نمیتوانید از خود دور کنید، نشانه بدبختی است.
اگر خواب ببینید گربه ای به شما حمله ورمی شود، دلالت بر آن دارد که دشمنان میکوشند به اعتبار شما خدشه وارد کنند و ثروت شما را از چنگتان دربیاورند.
اگر خواب ببینید گربه ای را از خود می رانید، دلالت بر آن دارد که بر موانع بزرگی غلبه خواهید کرد و ثروتمند و مشهور میشوید.
اگر خواب ببینید گربه ای به شما چنگ می زند، دلالت بر آن دارد که دشمن، ثروتی که شما روزها برای بدست آرودنش وقت صرف کردهاید، از چنگ شما بیرون میآورد.
اکثر معبرین موش را به زنی خیانتکار و دزد تعبیر کردهاند. زنی که نمیتوان به آن اعتماد کرد. ظاهری فریبنده همراه با باطنی فریبکار از ویژگیهای این زن است. مطیعی تهرانی درباره دیدن موش در خواب میگوید:
اگر بیننده خواب موشی ببیند با چنین زنی سر و کار پیدا میکند و اگر این موش در خانه خودش باشد نوشتهاند زنی با این پلیدیها در خانهاش هست یا حضور پیدا خواهد کرد. اگر موش در اتاق شما باشد زنی دزد اهل خانه شماست که نباید به او اعتماد داشته باشید. اگر در خواب موشی از پاچه شلوار شما افتاد و گریخت و رفت زنی فاسد و فاجر را از خود می رانید و دور میکنید.
در کتاب فرهنگ تفسیر رویا آمده است:
موش در خواب نمایانگر این است که چیزهای تهدید آمیزی در زندگی شما در جریان هستند بدون آنکه چیستی آنها واضح باشد، دیدن نیمه پنهان خود رویابین با دیگران، نیمه شریرانه طبیعت آدمی، آلودگی و ژولیدگی، زمان مانند موشی زندگی شما را میجود و میفرساید حتی میتواند بیانگر بخشهای ناخوشایند زندگی رویابین باشد.
یوسف نبی علیه السلام گوید:
دیدن موش جنگ زن باشد
دیدن موش دزد است که از خانه او دزدی کرده
آنلی بیتون میگوید:
دیدن موش در خواب، نشانه روبرو شدن با اختلافات خانوادگی و بی وفایی دوستان است. کارها وضعیت دلسرد کننده ای خواهد داشت.
اگر در خواب موش در حال فرار کردن باشد، نشانه آن است که تلاشهای شما بی ثمر خواهد ماند.
اگر دختری خواب موش ببیند، نشانه آن است که دشمنانی پنهانی دارد که به او نیرنگ خواهند زد. اگر داخل لباس خود موش ببیند، علامت آن است که در اثر انجام دادن کاری رسوا خواهد شد.
جابر مغربی میگوید: تعبیر خواب موش صحرائی و خانگی یکسان میباشد.
تعبیرگری میگوید: تعبیر خواب موش، زنی است که به ظاهر باحجاب میباشد ولی در باطن فاسق است.
منبع: شریان
کلیدواژه: دلالت بر آن افکار و احساسات نشانه آن اجازه ندهید دست دادن یک مهم زندگی خواب می تواند اعتماد به نفس دندان در خواب مرده در خواب تلاش می کنید اصلاح رفتار گوید اگر موش در خواب برای شما نشانه ای همراه شوید شناخته شده اگر ببینید شود اگر گوید دیدن زندگی شما خانه شما دیدن موش شخص مرده مرده تان ما هستند ی احساسی هم اکنون اگر مار برای یک اگر شما فوت شده خواب ها شما هم پشت سر رنگ ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shariyan.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شریان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۸۴۴۹۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سازمان «سیا» با دندانهای کشیده شاهد حادثه ۱۱ سپتامبر بود
سی. آی. ای به طور سیستماتیک به واسطه این سه عامل «التزام به نزاکت و آداب سیاسی»، «جنگهای قدرت های کوچک و بی ارزش در واشنگتن» و «مقام پرستی»؛ وعوامل بسیار دیگری نابود شد. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، آن چه خواهید خواند، نخستین قسمت از خاطرات «رابرت بائر» جاسوس کهنه کار سازمانِ «سی. آی. ای - سیا» است. سازمانی که به صورت رسمی «آژانس مرکزی اطلاعات» (بدون هیچ قید عنوانی و قانونی برای انحصار در خاک ایالات متحده) نامیده می شود و نامش در ماجراهای خونین و دردناک بسیاری طی 75 سال گذشته در گوشه و کنار جهان به چشم می خورد و بر پیکره کهن و استوار کشورمان ایران هم داغی عمیق و پاک نشدنی از خود به یادگار گذاشته که به اختصار از آن با عنوان «کودتای 28 مرداد» یاد می شود.
گرچه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، کارنامه این سازمان در غرب آسیا مورد غفلت قرار گرفت اما فهرست بلندبالای رهبران سیاسی و مذهبی که در سراسر جهان مورد هدف تروریست های کارآزموده این تشکیلات قرار گرفته اند، بیش از نیم قرن در منابع مکتوب بسیاری منتشر و تکرار شد.
وقایع 11 سپتامبر، کمتر از ده سال بعد از فروپاشی شوروی، با هر رویکردی که از سوی ما ساکنان آسیای غربی مورد تحلیل قرار گیرد(اعم از این که توطئه ای سعودی-آمریکایی قلمداد شود، یا پروژه ای صهیونیستی-آمریکایی یا خلاقیتی برخاسته از اذهان سلفیان تندرو) بستری بی نظیر برای سی. آی. ای فراهم کرد که شبکه افسانه ای خود را در غرب آسیا احیا کند و این بار تحت عنوان پوپولیستی و «هزار تفسیرِ» مبارزه با تروریسم، با فراغ بال به هر اقدامی که لازم می داند دست بزند.
البته در فضایی عاری از مناسبات جنگ سرد، دیگر نیازی به پنهان کاری های گذشته نیست و امروزه شخص رییس جمهور آمریکا به فرماندهی عملیات ترور شهروندان و مسئولان کشورهای دیگر توسط شخص خود مباهات می کند، اما هنوز هم عملیات عمده و موثر علیه دشمنان هژمونی آمریکا، به صورت مخفی و به اصطلاح کثیف انجام می شود.
با این حال، خیزِ بی سابقه فن آوری طی سه دهه گذشته، امکانات وسیعی را در اختیار کارکنان سرویس های اطلاعاتی قرار داده است که خود را از گزند نفرتِ افکار عمومی جهانِ هدفِ خود تا حد زیادی محفوظ نگاه دارند. خاطرات «رابرت بائر» علی رغم این که با نیت خیرخواهانه و وفادارانه ی این جاسوسِ به ظاهر بازنشسته برای کشور متبوعش نوشته شد، اما صراحت و شفافیتِ بی مانند (و عامدانه ای) دارد که آن را برای ما ساکنان غرب آسیا، به مستندی قابل اتکا تبدیل می کند برای فراموش نکردن دورانی که در آن، سی. آی. ای منفورترین نام در میان ملل محروم و ستم کشیده عالم بود.
با این اوصاف، ذکر این نکته ضروری است که نویسنده، علی رغم تظاهر به انصاف و بی طرفی(که گاهی بسیار مضحک به چشم می آید) یک سرباز سرسپرده ایالات متحده است و در این مسیر، ازهنرِ قلب و تحریف و تقطیع اتفاقات با ظریف ترین شکل ممکن بهره گرفته است که در صورت لزوم، با ذکر مستنداتِ لازم، پیوستِ مورد نیاز مخاطبان برای نزدیک شدنِ هر چه بیشتر به روایاتِ معتبر از وقایع، توسط مترجمین ارایه خواهد شد. امید مورد استفاده مخاطبان آگاه و هوشمند مشرق قرار گیرد. ان شاالله
اواخر سال 1994 به خودم آمدم و دیدم عملا دارم روی هواپیما زندگی میکنم. بعدازظهر به امان (پایتخت اردن) میرسیدم، در هتلی اقامت میکردم، دوش سریعی میگرفتم و سپس تمام شب را با یک معارض عراقی دیگر در مورد نحوه برخورد با صدام حسین صحبت میکردم. اغلب تا بعد از نیمه شب به رختخواب نمیرفتم و تنها چند ساعت بعد بیدار میشدم تا هواپیمایی به واشنگتن و دفترم در مقر سی. آی. ای {در محدوده «لانگلی»}، (ایالت ویرجینیا) بگیرم. این یعنی یک روز طولانی. البته به آن عادت کرده بودم، چون تقریبا بیست سال بود که عمرم را صرف کار در خیابانهای خاورمیانه، آن هم با همین سرعت کرده بودم.
ساختمان مرکزی سیا در لانگلی
گاهی اوقات، در این ماموریت پنهانی شبیه دیپلماسی شاتل*، در لندن از هواپیما پیاده میشدم و فقط برای اینکه نفسی تازه کنم در شهر قدم میزدم. مسیر خاصی را دنبال نمیکردم، اما اغلب بدون اینکه بخواهم، در منطقه «جاده اِج وِر» ** سر در میآوردم، منطقه ای در بخش مرکزی لندن که توسط اعراب و دیگر خاورمیانهایها تسخیر شده بود. مواجهه با زنان محجبه و مردانی که با لباسهای بلند گام برمی داشتند، باعث می شد احساس کنم هرگز خاورمیانه را ترک نکردهام، اما این وسط یک تفاوت ظریف وجود داشت: کتابفروشیهای عربی.
در اکثر نقاط خاورمیانه، فروش جزوههای افراط گرای اسلامی که آشکارا از خشونت حمایت میکنند در کتابفروشیها ممنوع است، اما در کتابفروشیهای عربی لندن قفسههایی پر از آنها وجود داشت. با یک نگاه به چاپ درشتشان میفهمیدید که موضوعشان چیست: نفرتی عمیق و سازشناپذیر نسبت به ایالات متحده. در جهانبینی کسانی که این جزوهها را مینوشتند و منتشر میکردند، جهاد یا جنگ مقدس بین اسلام و آمریکا فقط یک احتمال نبود؛ برای آنان جنگ امری اجتنابناپذیر بود و از قبل هم آغاز شده بود. من با گذراندن بخش زیادی از زندگیام در خاورمیانه، میدانستم که چنین نفرت شدید و خشونتآمیزی انحرافی از اسلام است؛ اما همچنین بهتر از اکثر مردم میدانستم که چنین نفرتی چه هزینه های سنگینی میتواند داشته باشد.
اغلب یک جزوه برمیداشتم و به چاپ ریز آن نگاه میکردم. به ندرت نام ناشر یا سردبیر در شناسنامه ذکر میشد و آدرس انتشارات هرگز درج نمیشد. اما به جز چند مورد استثنا، آنها یک صندوق پستی در اداره پست اروپا داشتند، اغلب در بریتانیا یا آلمان. برای فهمیدن این موضوع که اروپا، به عنوان متحد سنتی ما در جنگ علیه آدم بدها، به گلخانهای از بنیادگرایی اسلامی تبدیل شده بود، به سازمان اطلاعاتی پیچیدهای نیاز نبود.
اواخر دهه 1980 میلادی در بیروت
از روی کنجکاوی، از همکارانم در سی. آی. ای لندن پرسیدم آیا میدانند چه کسانی این مطالب را منتشر میکنند. هیچ ایدهای نداشتند، دلیلی هم نداشت که بدانند. دفترِ ما در لندن، حتی یک عضو عربزبان هم نداشت و بعید بود کسی در «جاده اِج وِر» پرسه بزند. حتی اگر یکی شان هم این کار را میکرد، نمی توانست آن عناوین زهرآلود را بخواند. علاوه بر این، سی. آی. ای توسط مقامات بریتانیا، از جذب منابع، حتی درون بنیادگرایان اسلامی، در کشورشان منع شده بودند. پس در چنین شرایطی، چه فایدهای داشت که در آنجا با اعراب وقت بگذرانیم؟
به طور کلی، اوضاع در قاره اروپا هم تعریفی نبود***. تا اواسط دهه 1990، در سراسر اروپا، سی. آی. ای در حال تحلیل رفتن بود. از دفاتر ما در بن*****، پاریس و رم، چیزی باقی نمانده بود به جز سایهای از آنچه در دوران جنگ سرد با اتحاد جماهیر شوروی بودند. آن دفاتر از افسران کافی برای پیگیری جوامع وسیع خاورمیانهای {تبار} در اروپا برخوردار نبودند و آنهایی هم که از چنین امتیازی برخوردار بودند، غالبا تمایل، آموزش و در برخی موارد انگیزه لازم برای انجام این کار را نداشتند.
اوضاع در خودِ خاورمیانه هم چندان بهتر نبود. اغلب در هر کشوری تنها یک یا دو افسر سی. آی. ای حضور داشتند. به جای جذب و اداره منابع - یعنی جاسوسهای خارجی - ایستگاههای سی. آی. ای در آن «انبارِ باروتِ دنیا»، بیشتر وقت خود را صرف رسیدگی به موضوعاتی میکردند که آن زمان در واشنگتن «مد» بودند: حقوق بشر، جهانیسازی اقتصادی، درگیری اعراب و اسرائیل. برای کهنهکارهایی مثل من، به نظر میرسید که سی. آی. ای فقط پرچم تکان میداد. *****
بسیاری از ما که در خاورمیانه تجربه میدانی داشتیم، نگران بودیم که اتفاقی بزرگ و بد در پیش باشد. تراکم چنین نفرت زیادی در خاورمیانه و وجود ابزارها و روش های ویرانگر فراوان در آن جا به جایی رسیده بود که دیگر راهی برای ممانعت از ترکیدن حباب معصومیت آمریکا وجود نداشت. با این حال گمان نمیکنم کسی با دقت حملات یازدهم سپتامبر به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون را پیشبینی میکرد. با استانداردهای تروریستهای درگیر در میدان، ابعاد این حمله تقریباً غیرقابل تصور بود. نکته مهم این جاست که ما حتی تلاش نکرده بودیم تا سر دربیاوریم چه چیزی به سمت مان حرکت می کند.
سی. آی. ای، درست مثل بقیه واشنگتن، عاشق تکنولوژی شده بود. نظریه این بود که ماهوارهها، اینترنت، استراقهای الکترونیکی و حتی نشریات دانشگاهی به ما هر آن چه را که لازم بود در مورد اتفاقات آن سوی مرزهای مان بدانیم، می دادند. در مورد بنیادگرایان اسلامی به طور خاص، دیدگاه رسمی این شده بود که متحدان ما در اروپا و خاورمیانه میتوانند قطعات گمشده را تکمیل کنند. {راستش} مدیریت جاسوسهای خودمان - منابع انسانی خارجی مان - به کاری کثیف تبدیل شده بود. جاسوسها گاهی اوقات بدقلقی میکردند؛ باعث ایجاد حوادث دیپلماتیک زشت میشدند. بدتر اینکه، با دیدگاه اخلاقی آمریکا در مورد نحوه اداره جهان مطابقت نداشتند.
سی. آی. ای نه تنها بسیاری از جاسوسهای خود را به طور سیستماتیک کنار گذاشت، بلکه شروع کرد تا بسیاری از گردانندگان سابق آنها را نیز کنار بگذارد: افسران کارکشتهای که حرفهشان را خارج از کشور، در جهنمهای روی زمین گذرانده بودند. در سال 1995، سازمان، عنوان مدیر عملیات – کسی که به طور رسمی مسئول جاسوسی بود – را به یک تحلیلگر {آنالیزور } واگذار کرد که هرگز سابقه خدمت در خارج از کشور را نداشت. پس از او، یک عنصر بازنشسته و به دنبال او، افسری که عمدتاً به لطف مهارتهای سیاسیاش{و نه توانمندی های عملیات میدانی} در سلسله مراتب بالا آمده بود، به این سمت منصوب شدند.
از نظر عملی، سیآیای خود را از کسب و کار جاسوسی خارج کرده بود. جای تعجب ندارد که ما منبعی در مساجد هامبورگ نداشتیم تا به ما بگوید محمد عطا، رهبر فرضی تیمهای هواپیماربایی یازدهم سپتامبر، در حال جذب بمبگذاران انتحاری برای بزرگترین حمله به خاک آمریکا بود.
کتابی که خواهید خواند، خاطرات یک سرباز پیاده در جنگ سردی دیگر است. اگر چه در جنگ سرد پیشین، شوروی سرانجام زیر بار وزن خود فروپاشید، اما این جنگ علیه شبکههای تروریستی است که هیچ تمایلی به تکرار آن سرنوشت ندارند. این داستانی است در مورد مکانهایی که اکثر آمریکاییها هرگز به آنها سفر نخواهند کرد، از مردمی که بسیاری از آمریکاییها ترجیح میدهند فکر کنند نیازی به معامله با آن ها نداریم.
این کتاب محصول خاطرات، یادداشتهای تحقیقاتی و دفترچههای روزنگار من است. همانطور که خواننده به زودی متوجه خواهد شد، جزئیات زیادی وجود دارد که تقریباً هیچکدام از آنها هرگز خارج از پروندههای دولتی ظاهر نشدهاند، و به خاطر سپردن همه آنها برای یک نفر غیرممکن است. من در تمام طول زندگیام یادداشتبردار حرفهای بودهام. در عین حال، جای تعجب ندارد که برخی از جزئیات به سادگی قابل طرح نیستند.
هر کارمند سی. آی. ای موظف است قراردادی امضا کند که به آژانس اجازه دهد هر چیزی را که برای انتشار عمومی نوشته است، بررسی و سانسور کند. من جایگذاریهای سیاهشدهی سانسور را در متن نگهداشتهام تا خوانندگان ببینند این سیستم چطور کار میکند. اما جزئیات به اندازهی کافی باقی مانده که به خواننده ایدهای از پیچیدگی مشکل تروریسم و اینکه زندگی در این حرفه چگونه بوده است، بدهد: فراز و نشیبها، لحظات خطرناکِ در میدان و لحظات گاه حتی خطرناکتر، دور میزهای کنفرانس مقامات لشکری و کشوری در واشنگتن*******، جایی که اغلب به اندازهی درهی بقاع لبنان، لانهی مارهای خطرناک است.
اشتباهات متعددی که در دوران فعالیتم مرتکب شدهام را، سانسور نکردهام. خواننده باید ببیند که منحنی یادگیری در کار جاسوسی چقدر میتواند دردناک باشد. همچنین پنهان نمیکنم که برای درک پیچیدگیهای بازی قدرت در واشنگتن، با تمام منافع ذینفعان مختلف، قدم به این میدان گذاشتم. در جریان رسواییِ تأمین مالیِ کارزار انتخاباتی کلینتون، ناخواسته کارم به حاشیه کشیده شد. جز حماقتی از سرِ سادهلوحی خودم، هیچ عذر و بهانهای برای این اتفاق ندارم. اگر زنگ نام ام برایتان آشناست، به احتمال زیاد به خاطر همان ماجر باشد.
همچنین قصد دارم داستانم تابلوی فشرده و گویایی باشد از آن چه در سی. آی. ای اتفاق افتاد، سازمانی که تقریباً بیست و پنج سال در آن خدمت کردم، و کاربردی داشته باشد برای کاری که اکنون باید انجام شود. یازدهم سپتامبر، نه محصول یک اشتباه واحد، بلکه نتیجه مجموعهای از اشتباهات بود. درست است که آلمانیها، بریتانیاییها، فرانسویها و سعودیها ما را ناامید کردند، اما بیش از همه، تقصیرها متوجه خودمان بود. اطلاعات کافی در اختیار نداشتیم و روشهای جمعآوری اطلاعاتمان نیز ناکافی بود. اصلاح این اشتباهات و به دست آوردن دوباره برتری در جنگ طولانی علیه تروریسم کار سادهای نیست، اما شدنیست.
برای شروع باید افسران سی. آی. ای را دوباره به خیابانها بازگردانیم، به آنها اجازه دهیم منابع خود را در مساجد، قصبهها یا هر جای دیگری که لازم است، جذب و اداره کنند تا بتوانیم نیتهای آدم بدها را قبل از تبدیل شدن به تیترهای وحشتناک و فیلمهای غیرقابل تحمل بفهمیم.
در این خاطرات، امیدوارم به خواننده نشان دهم که جاسوسی چگونه باید انجام شود، کجا سازمان سی. آی. ای مسیر را گم کرد و چگونه میتوانیم آن را دوباره احیا کنیم. اما امید دیگری نیز به نگارش این کتاب دارم: میخواهم نشان دهم چرا از آن چه بر سر سیآیای آمد عصبانی هستم. میخواهم به همهی آمریکاییها و هر کسی که دلنگران حفظ این کشور است، نشان دهم که باید از این اتفاق خشمگین و نگران باشند. با اجازه دادن به فروپاشی سی. آی. ای {بعد از جنگ سرد} سپر حیاتیای را که از حاکمیت ملیمان محافظت میکرد، از دست دادیم.
آمریکاییها باید بدانند که اتفاقی که برای سی. آی. ای افتاد تصادفی نبوده است. سی. آی. ای به طور سیستماتیک به واسطه این سه عامل «التزام به نزاکت و آداب سیاسی»، «جنگهای قدرت های کوچک و بی ارزش در واشنگتن» و «مقام پرستی»؛ وعوامل بسیار دیگری نابود شد. درست در زمانی که تهدیدات تروریستی در سراسر جهان رو به افزایش بود، آژانسِ متولیِ رصد این تهدیدات، به جای تقویت، پاکسازی میشد. آمریکاییها پول زیادی به دست میآوردند و دغدغه های دیگر برایشان اهمیتی نداشت. زندگی خوب بود. به نظرمان، اقیانوسهای دو طرف مان، تمام محافظتی بود که نیاز داشتیم.
کاخ سفید و شورای امنیت ملی، بر روی دریای خودشیفتگی خود شناور و به معابدی برای پرستش ثروت و قدرت تبدیل شده بودند که در آن ها منافع شرکتهای بزرگ بر امنیت شهروندان آمریکایی در داخل و خارج از کشور میچربید. سی. آی. ای با دندان های کشیده و روحیه صفر، به این همسواری ادامه داد. و سرانجام، در یازدهم سپتامبر 2001، بهای این بیتفاوتی عظیم، با وضوح و شفافیت، در برابر چشمان جهانیان پرداخت شد.
حتی اگر کسی نمیتوانست آن حملات را پیشبینی کند، باز هم غیرقابل تصور است که باید این همه آدم میمردند تا چشمان ما را به این واقعیت باز کنند که ما یک منبع ملی را فدای حرص و طمع و راحت طلبی و سیاستهای کوتهفکرانه کردهایم. من خشمگین هستم، و فکر میکنم همه ما باید خشمگین باشیم، از اینکه مسافران شجاع پرواز 93 خطوط هوایی ایالات متحده********، اولین و تنها خط دفاعی کاخ سفید در یازدهم سپتامبر بودند - نه سی. آی. ای، نه اف. بی. آی، نه اداره خدمات مهاجرت و تابعیت و نه هیچ دفتر یا آژانس دیگری که با مالیاتهایمان از آنها حمایت میکنیم.
دیروز یک دوستِ خبرنگار به من گفت که یکی از عالیرتبهترین مقامات سی. آی. ای، غیررسمی به او گفته است که وقتی بالاخره گرد و غبار فرو بنشیند، آمریکاییها خواهند دید که یازدهم سپتامبر یک پیروزی برای جامعه اطلاعاتی بوده است، نه یک شکست. {راستش باید بگویم} اگر قرار است این خط فکری رسمی در سازمانی باشد که مسئولیت خط مقدم در جنگ علیه اسامه بن لادنهای این دنیا را بر عهده دارد، پس من نه فقط خشمگینم، بلکه از چیزی که در پیش است وحشت دارم.
پی نوشت ها:
* این اصطلاح برای اولین بار در دهه 1960 میلادی رایج شد و از آن زمان تاکنون برای توصیف تلاشهای میانجیگری بین طرفهای درگیر در مناقشات مختلف، از جمله جنگ سرد، منازعات خاورمیانه و جنگهای داخلی در آفریقا و آسیا استفاده شده است. منظور وضعیتی است که یک شخص ثالث بیطرف به عنوان میانجی بین دو یا چند طرف درگیر در یک مناقشه عمل میکند. این میانجی مانند یک شاتل بین طرفین رفت و آمد میکند، پیامها را منتقل میکند و تسهیلکننده ارتباط میشود.
**جاده ای به طول 14 کیلومتر در بخش «وست مینیستر»
*** در ادبیات سیاسی رایج در مغرب زمین، اصطلاح «قاره اروپا» یا «قاره»، به خشکی اصلی تشکیل دهنده این منطقه(منهای جزیرههای اروپا، از جمله انگلستان) گفته می شود.
*****شهر بن، در زمان جنگ سرد، پایتخت «آلمان غربی» بود.
****** "پرچمگردانی" (flying the flag)کنایه دارد به حضور غیر فعال سی. آی. ای در خاورمیانه و این که فقط در حال انجام امورسطحی و تشریفاتی بود و هیچ اقدام قابل توجهی انجام نمیداد.
*******در این جا نویسنده از واژه " "Officials Washington استفاده کرده است که در ادبیات سیاسی ایالات متحده رایج است و به طور کلی به مقامات بلندپایه، سیاستمداران، دیپلماتها و سایر افراد ذینفوذ در پایتخت ایالات متحده، واشنگتن دیسی اشاره دارد. “Officials Washington" اغلب به عنوان یک گروه واحد در نظر گرفته میشوند، زیرا منافع مشترکی دارند و برای حفظ قدرت و نفوذ خود با هم همکاری میکنند.
******* ضمن ادای احترام به 44 قربانی این هواپیما، ذکر نکاتی ضروری است. بنا بر روایت رسمی دولت آمریکا در مورد وقایع 11 سپتامبر، پرواز شماره 93 از خطوط هوایی یونایتد، تنها هواپیمای ربوده شده در میان چهار هواپیمای مسافربری بود که به اهداف از پیش تعیین شده توسط ربایندگان نرسید و بنا بر همان روایت، در اثر درگیری مسافران و خدمه با ربایندگان سقوط کرده است. آمریکایی ها با شدت و تعصب، تمامی دعاوی مبنی بر اسقاط این هواپیما توسط جنگنده های نیروی هوایی را تکذیب می کنند و اصرار دارند که مسافرانِ این هواپیما، با اقداماتی قهرمانانه باعث سقوط آن در یک دشت خالی در نزدیکی شهر شانکسویل در ایالت پنسیلوانیا شده اند.
منبع: مشرق
انتهای پیام/